معنی کلاوه شدن - جستجوی لغت در جدول جو
کلاوه شدن
سراسیمه شدن، کلافه شدن
سراسیمه شدن، کلافه شدن
تصویر کلاوه شدن
فرهنگ لغت هوشیار
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تصویر کلافه شدن
کلافه شدن
کَلافِه شُدَن
کنایه از مانند کلاف سردرگم شدن، سرگشته شدن، گیج شدن
کنایه از مانند کلاف سردرگم شدن، سرگشته شدن، گیج شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویر علاوه شدن
علاوه شدن
افزونیدن افزون شدن اضافه گردیدن
افزونیدن افزون شدن اضافه گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر کلافه شدن
کلافه شدن
مانند کلافه سر در گم شدن گیج شدن، سخت ناراحت شدن: (از گرما کلافه شدم)
مانند کلافه سر در گم شدن گیج شدن، سخت ناراحت شدن: (از گرما کلافه شدم)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر کلافه شدن
کلافه شدن
((~. شُ دَ))
سرگشته شدن، گیج شدن
سرگشته شدن، گیج شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویر کاسه شدن
کاسه شدن
کوژ شدن خمیده گشتن، کوشیدن تلاش کردن
کوژ شدن خمیده گشتن، کوشیدن تلاش کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر کلاک شدن
کلاک شدن
تهی شدن خالی شدن: (حاصل آن شب چنان بپا بودم (بیا سودم) کز همه مغز ها کلاک شدم)، (انوری)
تهی شدن خالی شدن: (حاصل آن شب چنان بپا بودم (بیا سودم) کز همه مغز ها کلاک شدم)، (انوری)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر کاسه شدن
کاسه شدن
((~. شُ دَ))
کوژ شدن، خمیده گشتن، کنایه از کوشیدن، تلاش کردن
کوژ شدن، خمیده گشتن، کنایه از کوشیدن، تلاش کردن
فرهنگ فارسی معین